دست من اگر بود...

ساخت وبلاگ
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمالا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادمرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینمجهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریادکه کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینمز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گلبیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینمجهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقیکه سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینماگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوستحرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینمصباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیزکه غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینمشب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعیناگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینمحدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتادهمانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینمپ.ن|: شاید آدم به کاری عادت و علاقه نداشته باشه ولی بعد یه مدت، وقتی طرف اصل حساب رو از دست می‌دی، شروع به انجام کارایی می‌کنی که اون دوست داشته.شاید از عمد نباشه، شاید دست خودتت نباشه، ولی در وجودت چیزی نهادینه شده که پاک شدنی نیست. شاید بگی برای فرد جدیدیه ولی وقتی بنیان این کار از عشق کسی دیگه نشأت می‌گیره یعنی توی تموم سلول‌ها و لحظه‌ها باهات حضور داره. پ.ن||: شرکت توی کلاس‌های موسسه حدیث آرزومندی رو پیشنهاد می‌کنم.پ.ن|||: حافظ همیشه بدجوری به دامت میندازه و غافلگیرت می‌کنه......به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازندسیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی نوشته شده در جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 2:16 توسط باران| دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 132 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 23:43

امسال اولین سالیه که از تولدت گذر می‌کنم و برای تبریک گفتن بهت دست به هرکاری نمیزنم....نمی‌دونم اصلا بعد این همه سال.... بودن و نبودن من، تبریک گفتن یا نگفتن من برات اهمیتی داره یا نه.همیشه فکر می‌کردم عشق اگه عشق باشه نباید تموم بشه یا تغییری توی محبت کردن و رفتار به محبوبت ایجاد بشه.ولیولی امسال از زادروزت گذشتم و چشمم رو روی دوست داشتنت بستم.کاش کسی که این عشقو روز اول به من داد خودش کمک می‌کرد تا فراموش بشی...پ.ن|: دیشب یه شمع به رنگ چشمات برای تولدت روشن کردم. نگاش میکردم تا از زیبایی شعله ضعیفه ش لذت ببرم ولی نفهمیدم کی خوابم برد. صبح زود وقتی بیدار شدم شمع هنوز روشن بود و ظرف شیشه ای ش حسابی داغ شده بود. خواستم خاموشش کنم، دستم سوخت. فهمیدم این نور و عشق حقیقی توعه که هیچ وقت فانی و خاموش نشود ...فهمیدم که عشق آسان بود اول ولی افتاد مشکل ها...پ.ن||: به تاریخ دوازدهم دی ماه های هرسال.... هشتمین سال از بی خبریت.... بیست و هشت سالگی تو... تولدت مبارک....پ.ن|||: حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می‌نوشت / طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود.... نوشته شده در سه شنبه چهاردهم دی ۱۴۰۰ساعت 17:6 توسط باران| دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 9:59

گفتم تو را دوست دارم
صدای مرا نقاشی کن
دلتنگ توام اندوهِ مرا نقاشی کن
به تو می اندیشم در غم دیگران
پندارِ مرا نقاشی کن
گفتی در خلایی که هوا نیست
نه من تو را می خوانم
نه تو مرا می شنوی
برایم چراغی بیاور
بی نور
چگونه نقاشی کنم ؟

محمدابراهیم جعفری

نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۰ساعت 2:14 توسط باران|

دست من اگر بود......
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 9:59

ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی

گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی

گفتی اگر درد عشق پای نداری گریز

چون بتوانم گریخت تا تو کمندم کشی

سعدی

نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۱ساعت 23:3 توسط باران|

دست من اگر بود......
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 9:59

شب سال نواون شبی هستکه سحرگاهشتو زاده شدیتو سال نو و بهار و امید و خورشید منی....وقتی ازلی هستیماییم و همچنان ۱۲ دی ماه ها و زادروز تو...تولدت مبارک ای همیشه در یادشازده کوچولوتو فکر‌ می‌کنی با این‌که دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1398 ساعت: 12:46

همه می دانند؛
من سال هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است...
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا !
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهن سال من بگذرد...
من به یک نفر،
از فهم اعتماد محتاجم.
من از این همه نگفتن بی تو خسته ام!
خرابم !
ویرانم !
#سیدعلی_صالحی

دست من اگر بود......
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 6:48

  هم خواب رقیبانی و من تااااااب ندارم بی تابم و از غصه این خواب ندارم بسیار ستم کار و بسی عهد شکن است اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست.... وقتی حافظ میگفت  خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه که دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 168 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 6:48

شاید باورت نشود گاهیاز شدت دلتنگی ،راضی به هرچه بودن می شوم بجز خودم ! مثلاً همین امروزآرزو می کردمشاپرک گرفتار در تارعنکبوت گوشه ی اتاقت باشم همان قدر نزدیکهمان قدر بیچاره ... #هستی_دارایی☘ دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unknownisland بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 22:17

من اما از تو ممنونم براي همه ي وقت هايي كه دوستم نداشتيولي اجازه داشتم با تو در خيالم زندگي كنمهمين كه تو را براي گريه هايم از تو قرض گرفتم و تو حتي يك بار هم اين بغض را در گلو خفه نكرديمن از تو ممنونم براي هر چه كه سوغات عشق است #محيا_طاهرنژاد نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۶ساعت 23:35 توسط باران| دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : ممنونم,دوستم,نداشتی, نویسنده : unknownisland بازدید : 181 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:08

هميشه «آنطور نمی شود كه ما فكرش می كنيم» ♥️امشب می خواهم از تو بنويسم!می خواهم مسئوليت دوست داشتنترا قبول كنم!قبول می كنمكه در تمام اين سال ها دوستت داشتماما از تو ننوشتم...!دوستت داشتمو انتخاب كردمكه تنها بمانماما به تو فكر نكردم!هيچ وقت به عشقت،به لبخندتاحساس مالكيت نداشتم...می دانم كه به احمقانه ترين شيوهدر عشق هم سعی دارممنطقی باشم!من امشب اعتراف می كنماعتراف می كنمچون می دانستمبه تو نمی رسماز دست من اگر بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دست من اگر بود... دنبال می کنید

برچسب : هميشه,«آنطور,فكرش,كنيم», نویسنده : unknownisland بازدید : 159 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:08